ن : ف م
روی نیمکت پارک نشسته بود و به لباسهای کهنه فرزندش و تفاوت او با بچه های دیگر نگاه می کرد، ماشین گران قیمتی جلوي پارک ایستاد و مرد بسيار شیک پوشی از آن پیاده شد و با احترام در ماشین را برای همسرش که پسرکی در آغوش داشت بـاز کـرد.
با حسرت به آنها نگاه کرد و از ته دل آه کشید.
آنها کودک را روی تاب گذاشتند.
خدایا! چه می دید! پسرک عقب مانده ذهنی بود.
با نگاه به جستجوی فرزندش پرداخت، او را ديد که با شادی از سـرسـره بالا می رفت .
چشمانش را بست و از ته دل خدا را شکر کرد.
نظرات شما عزیزان:
احساس 
ساعت21:57---21 مرداد 1392
سلام دوست عزیزم ,وبلاگت خیلی آرامش بخشه با اجازه من از این پستت کپی کردم.مرسی....gif)
محمد
ساعت14:00---22 مهر 1391
خيلي زيبا بود..gif)
نازنين
ساعت10:10---22 مهر 1391
بابااااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااااااااااا.عجب نكته اي.gif)
عليرضا
ساعت9:05---22 مهر 1391
مثل هميشه عالي بود داستان ساده و پرمعناييه
s
ساعت12:40---18 مهر 1391
khodaaa jo0o00o0o0nnaaam....shokr
خدایا به داده هایت شکر
به نداده هایت شکر
به گرفته هایت شکر
چون...
داده هایت نعمت
نداده هایت حکمت
و گرفته هایت امتحان است
به نداده هایت شکر
به گرفته هایت شکر
چون...
داده هایت نعمت
نداده هایت حکمت
و گرفته هایت امتحان است
ساسان جيگره
ساعت12:36---13 مهر 1391
بابا چقدر ما آدم ها سطحي نگريم.اصلا چرا بايد يه چيز بدي رو ببينيم كه ياد خوبي و نعمت بيفتيم.والله ماها نوبريم.
سهيلا
ساعت12:30---13 مهر 1391
ما آدم ها هميشه به فكر غرزدنيم.دريغ از يك بار شكر
:: موضوعات مرتبط: شکر، داستــان،حـدیث،آیـــه، ،
آمار
وب سایت: